بی بی فاطمه استرآبادی؛ نخستین طنز نویس زن در ایران
به گزارش ایران دکونومی، بی بی فاطمه استرآبادی در سال 1236 خورشیدی در استرآباد گرگان به دنیا آمد و در سال 1300 شمسی فوت کرد. بی بی خانم از نخستین زنانی بود که در عصر مشروطه با امضای زنانه «بی بی» در نشریههای مشروطه مانند حبل المتین و تمدن مقاله مینوشت. پدر وی محمد باقر استرآبادی ملقب به شیرکش و مادرش خدیجه خانم معروف به ملا باجی از ندیمههای یکی از زنان ناصرالدین شاه (شکوه السلطنه) بود. بی بی خانم زنی باسواد و اهل مطالعه بود و خط و بیان خوبی داشت.
بی بی خانم از نویسندگان دوران مشروطه است، او در روزنامه حبل المتین – تمدن و نشریه مجلس مقاله مینوشت. بیشتر شهرت بی بی فاطمه استرآبادی به خاطر کتاب «معایب الرجال» است که به طنز و در پاسخ به «تادیبالنسوان» نوشته است.
دوران کودکی بی بی فاطمه
بی بی خام در سال 1274 هجری قمری برابر با 1236 خورشیدی به دنیا آمد. وی حاصل ازدواج محمد باقرخان و خدیجه خانم بود. خدیجه خانم علاقهای به تداوم ازدواج نداشت، چرا که باقرخان پنج همسر دیگر هم داشت. خدیجه در تهران برادری به نام آقا شیخ اسدالله داشت که مجتهد بود. او به نوکنده رفت و از باقرخان خواست که خدیجه و فرزندانش را به زیارت کربلا بفرستد و باقرخان هم پذیرفت. این گونه خدیجه به همراه دو فرزندش بی بی و حسینعلی خانه را به قصد کربلا ترک کرد، اما از آنجا به تهران رفت و مجدداً به دربار برگشت و به عنوان ملاباجی دربار مشغول شد. دو سال بعد محمد باقرخان در اختلافات قومی کشته شد و خدیجه دیگر به مازندران برنگشت. بی بی خانم مدام به حرمسرای دربار رفت و آمد داشت و عادت داشت با خطی ناخوانا روی دیوار بنویسد. ناصرالدین شاه با دیدن این نوشتهها دستور داد بی بی به زنانی که در حرم آموزش میدیدند بپیوندد. او توانست نزد مادرش آموزش ببیند و درس بخواند. بی بی از این امتیاز برخوردار بود که بتواند هم دنیای حرمسرا و هم دنیای بیرون را تجربه کند. فضای این دوره مردسالارانه و تفکرات زن ستیزانه در جامعه غالب بود.
ازدواج و تشکیل خانواده
بی بی با افسر جوانی از اهالی قفقاز به نام موسی خان وزیراف که به تهران مهاجرت کرده بود، آشنا شد. این دو به هم علاقهمند شدند و چون خدیجه با وصلتشان مخالف بود، پس از دو سال عاشقی بی بی از خانه فرار و با موسی خان ازدواج کرد. به روایتِ نوه بی بی خانم، وی هنگام ازدواج 23 ساله بوده و موسی خان 19 سال داشته است. بی بی خانم خود مخالفت داییاش را عامل تعویق ازدواج دانسته و گفته بود که نهایتاً با پشتیبانی مادرش توانست پس از 4 سال موافقت خانواده را جلب کند. موسی خان وزیراف که بعدتر به موسی خان وزیری تغییر نام داد در «بریگاد قزاق» به رتبه میر پنج رسید و به زبان فارسی مسلط شد. او به حقوق برابر زنان و مردان باور داشت و در عصر ناصرالدین شاه رسالهای در باب سبک زندگی شهوت گرایانه نگاشت.
این ازدواج منجر به تولد 7 فرزند شد. در میان فرزندان علینقی وزیری از موسیقی دانان برجسته، حسن وزیری از نقاشان برجسته، خدیجه افضل وزیری و مولود وزیری ادامه دهنده فعالیت های آموزشی مادرشان بودند.
بی بی خانم دختر کوچکترش خدیجه افضل را با لباس پسرانه و با اسم جعلی به مدرسه پسرانه میفرستاد، ولی موضوع برملا شد و خدیجه افضل مجبور به ترک مدرسه و آموزش در خانه شد. آشنایی با پسردایی بی بی خانم که خوشنویس باشی دربار بود، موجب شد فرزندان او خط خوبی پیدا کنند و مدام مشق بنویسند و حتی زمانی که کاغذ نداشتند، جوهر کاغذهای استفاده شده را شسته و از برگهها مجدداً استفاده کنند. بی بی خانم میان پسرها و دخترهایش در آموزش نوشتن و موسیقی فرقی قائل نمیشد.
پس از به دنیا آمدن ششمین فرزند بی بی خانم، موسی خان با یکی از خدمتکارها نکاح موقت بست. اما پس از مدتی خدمتکار باردار شد و دختری به نام مریم خانم وزیری به دنیا آورد که باعث ایجاد مشکلات بزرگی در روابط زناشویی بی بی خانم شد. زمانی که بی بی خانم درباره شرایط نامساعد زندگی زناشویی و پیوند ناکامش با موسی خان وزیری در رسالهای نوشت، بسیاری متعجب شدند؛ چرا که پیشتر چنین میپنداشتند که آنها زندگی سعادتمندی دارند.
تأسیس نخستین مدرسه دخترانه
مدرسه دوشیزگان «نخستین مدرسه دخترانه تهران» است که در سال 1285 شمسی (1324 قمری) در دوره مشروطه احداث شد. در سال ۱۳۲۴ قمری، موسی خان به درجهٔ سرتیپی رسید و به فرماندهی فارس منصوب شد و پسران بزرگش را با خود به شیراز میبرد. بی بی خانم که در خانه دوازده اتاقیاش با دخترانش تنها مانده بود، تصمیم گرفت با کمک دخترش مولود خانم آن خانه را به مدرسهای برای دختران تبدیل کند. بعدها دختر کوچکترش «خدیجه افضل خانم» نیز به آنها پیوست و این سه نفر مدرسه دوشیزگان را اداره میکردند. مدرسه در آغاز سه کلاس بیست دانشآموزی داشت که هر کدام از این سه نفر معلم یکی از آنها بود. بعد از یک سال موسی خان به تهران بازگشت و بیبی خانم مجبور شد خانهای در همسایگی را برای مدرسه اجاره کند. امروزه اثری از محل این مدرسه در میدان محمدیه باقی نمانده است.
پیشتر، در سال ۱۳۲۱ هجری قمری، «میرزا حسن رشدیه» برای تأسیس مدرسه دخترانه تلاش کرده بود، ولی به علت مخالفتهای گروههای مذهبی، تنها چهار روز بعد از آغاز به کار، مدرسه بسته شد. افتتاح مدرسه دوشیزگان نیز با موجی از مخالفتها و نارضایتیها از جانب مردان روبهرو شد و عدهای مدرسه را، که در واقع خانه بی بی خانم هم بود، به آتش کشیدند. «سید علی شوشتری» حکم تکفیر او را صادر کرد و قشر وسیعی از جامعه، حتی بعضی از پیشگامان نهضت مشروطه، با بیاعتنایی و تمسخر یا «فاحشه» خطاب کردن او و دخترانش، به این مدرسه واکنش نشان دادند. بی بی خانم در اثر تهدید و فشارهای مخالفان نزد مخبر السلطنه هدایت (وزیر معارف) شکایت کرد، اما به وی گفتند مصلحت در این است که مدرسه تعطیل شود. پس از آن مدرسه دوشیزگان تا یک سال تعطیل بود و بیشتر مشروطهخواهان و نمایندگان مجلس، میترسیدند که این مخالفتها به یک بحران سیاسی تبدیل شود؛ لذا سکوت پیشه کردند.
در خاطرات دختر بی بی فاطمه استرآبادی آمدهاست که یکی از روحانیان بر سر منبر گفته بود: «بر این مملکت باید گریست که در آن دبستان دوشیزگان باز باشد». مهلقا ملاح (نوه بی بی خانم) در این باره گفته است: «این مدرسه خیلی سر و صدا راه انداخت. امام جماعت مسجد عبدالعظیم پای منبر گفته بود که کلمه “دوشیزه” شهوتانگیز است؛ وای بر ملتی که مدرسه دوشیزگان داشته باشد!» سید علی شوشتری اعلامیه چاپ کرد و نوشت که این مدرسه مال زنی است که مفاسد دینیه دارد. خانهاش محل اجتماع هنرمندان است و در آن تار میزنند. مدتی بعد و پس از استبداد صغیر بی بی خانم شکایتش را نزد مرتضیقلی صنیعالدوله «وزیر معارف» برد و سرانجام موفق شد مدرسه را باز کند؛ به شرط اینکه مدرسه تنها به دختران ۴ تا ۶ سال اختصاص یابد و عبارت «دوشیزگان» هم از تابلوی مدرسه حذف شود. این در حالی بود که پیش از اعتراضها و بستن مدرسه، در کنار دانشآموزانی از همه سنین، مادران و مادربزرگان آنها نیز برای باسواد شدن، همراه دخترانشان به کلاسها میآمدند.
در این مدرسه، برخلاف مکتبهای مرسوم آن دوره، دانشآموزان پشت نیمکت و صندلی مینشستند و درسهایی مثل ریاضیات، عربی، ادبیات و غیره در آن تدریس میشد. بی بی خانم که مطمئن نبود دخترانش توانایی تدریس داشته باشند، آنها را به مدرسه آمریکاییها فرستاد تا در آنجا درس دادن را یاد بگیرند و دختران او در این مدرسه انگلیسی، جغرافیا و هنر را یاد گرفتند. در تاریخ مبارزه با«تبعیض جنسی» و«روشنگری زنان» موضوع تأسیس اولین مدرسه دخترانه از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار بودهاست. این امکان که در ابتدا در اختیار خانوادههای مرفه بود، با تلاش و پیگیری زنان گسترش یافت و موضوع آموزش و پرورش طیف وسیعی از دختران و زنان را شامل شد. مدرسه تا سال ۱۳۲۹ هجری قمری دایر بود و در این سال، بی بی خانم به خاطر بالا رفتن سن و خستگی، مدرسه را بست. اما دخترانش مدرسه دخترانه دیگری گشودند و به فعالیتهای خود در راستای حقوق زنان ادامه دادند. محل مدرسه دوشیزگان پس از درگذشت بی بی خانم پابرجا بود و تا سال ۱۳۲۲ به همان شکل باقی ماند، ولی در این سال، بازماندگان خانه را به مبلغ ۳۵ هزار تومان فروختند.
دوران نویسندگی بی بی فاطمه استرآبادی
بی بی فاطمه استرآبادی با نشریات تمدن، حبل المتین و نشریه مجلس همکاری داشت. او نخستین زنی بود که در نشریات رسمی کشور مقاله نوشت و از عملکرد خود دفاع کرد. بی بی خانم به جز مقالات پراکندهاش در نشریات، که به نام «بی بی» منتشر میکرد و رساله معایب الرجال، اثر مکتوب دیگری ندارد.
درباره معایب الرجال که بی بی در جواب تأدیب النسوان نوشت
تأدیب النسوان در سال 1880 میلادی (1300 قمری، 1262 شمسی) توسط یکی از شاهزادگان قاجار نوشته شده است. هر فصل این رساله به نحوه اصلاح رفتار و کردار ناپسندی میپردازد که نویسنده منتسب به زنان میداند؛ فصل اول درباره «سلوک زن» فصل دوم «حفظ زبان» فصل سوم «گله گزاری» فصل چهارم «قهر کردن» فصل پنجم «طرز راه رفتن» فصل ششم «آداب غذا خوردن» فصل هفتم «پاکیزه نگاه داشتن بدن و استعمال عطریات» فصل هشتم «طرز لباس پوشیدن» فصل نهم «آداب خوابیدن» و فصل دهم «آداب صبح برخاستن از خواب». این کتاب دیدگاهی مردسالارانه داشت و میکوشید زنان جامعه را از احقاق حقوقشان عقب براند. چند سال بعد، در سال 1270 شمسی و اندکی قبل از ترور ناصر الدین شاه، بی بی خانم استرابادی کتابی به نام معایب الرجال نوشت که ردیهای بر کتاب تأدیب النسوان بود.
بی بی خانم به دو شکل کتاب مذکور را نقد میکند؛ آن دسته از آیات و روایات مذهبی که بدان استناد شد را پذیرفته و بازتعریف میکند و با تفسیر متفاوت ارائه میدهد، ولی به دسته دیگر که مربوط به عرف، سنت، فرهنگ و ادبیات هستند، میتازد و آنها را مردود میشمارد. معایب الرجال با مقدمهای شامل زندگینامه بی بی خانم آغاز میشود که زمینه اجتماعی و آموزشی این رساله را فراهم میسازد. متن اصلی رساله شامل دو بخش است: بخش نخست پاسخی زیرکانه، صریح و خشمگین به «تأدیب النسوان» است و در بخش دوم خطاب به زنان نصایح و هشدارهایی دربارهٔ روابط زنان و مردان و به خصوص روابط زناشویی بیان میشود. بیبیخانم در این رساله علاوه بر آن که پاسخی جداگانه به هر ده فصل کتاب «تأدیبالنسا» داده، چهار فصل را نیز به معایبی که در مردان میبیند نسبت میدهد: «اطوار شرابخوار»، «کردار اهل قمار»، «در تفصیل چرس و بنگ و واپور و اسرار» و «شرح گفتگو در اوضاع عبائره و اقرات اجامره و الواط». او در این کتاب مردان را دعوت میکند که «دست از تأدیب کردن نسوان بردارند و در پی تأدیب و تربیت خود برآیند».
در بخشی از کتاب هم بی بی خانم به شرح داستان زندگی خود و داستان بیوفایی شوهرش پرداختهاست. رسالهٔ معایب الرجال «نخستین دفاعیهٔ مکتوب زنان» در تاریخ ایران است و بی بی خانم اولین فردی بود که موفق به نوشتن کتابی در حمایت از نوگرایی زنان ایرانی شد و یکی از نخستین بیانیههای فمینیستی در ایران را ثبت کرد. تن معایب الرجال به صورت ثابتی زنمحور است و گرچه نویسنده از آثار ادبی و مذهبی در آن بهره میبرد، ولی اگر آنها را زنستیز بداند، آشکارا علیه آنها جدل میکند. بی بی خانم بعضاً از همان آیات و حکایات تأدیب النسوان استفاده میکند، اما به جای این که هنجارهای سنتی دربارهٔ زنان را تأیید کند، درگیر چالشی مضاعف برای بازتعریف و تفسیری جدید از همان مطالب میشود.
در بخش دوم معایب الرجال نوشته است: زخم زبان بدتر از زخم سنان است. حق است این سخن، حق نشاید نهفت. آنچه زخم زبان کند با مرد، هیچ شمشیر جان ستان نکند. اما از روی انصاف در هیچ عهد و زمانی و در هیچ زمین و مکانی به کسی مثلاً شده است که گفته باشد قربانت بگردم، او در جواب بگوید زهرمار؟ تا مرد خود صد مرتبه زخم زبان به زن چندان نزند و زن را ملجاء نکند، زن یک مرتبه جواب زشت ندهد. جواب هر جفنگی یک جفنگ است، کلوخانداز را پاداش سنگ است!
بی بی فاطمه استرآبادی در سال 1300 هجری شمسی و در سن 63 سالگی دیده از جهان فروبست. او در تمام عمر به دنبال تربیت، آموزش و تعلیم حقوق زنان ایران بود.
نویسنده: لیلا درخشان
ویراستار: تارا هدایتی