مالک یک کمپانی موفق دیجیتال مارکتینگ بودن به من احساس خوبی می‌دهد. من به موفقیت‌هایی که در 20 سال اخیر کسب کرده‌ام افتخار می‌کنم. با این حال، این دوره از زندگی من فارغ از چالش و اشتباه نبوده است.

ما همیشه باید از اشتباهات خود درس بگیریم، اما من لزوماً نباید مرتکب همه آن اشتباهات می‌شدم. در ادامه، 5 درسی که آرزو می‌کردم قبل از تأسیس کمپانی دیجیتال مارکتینگ خودم می‌دانستم را با هم بررسی می‌کنیم.

 

1- نگران عملکرد کمپین‌های تبلیغاتی خود نباشید

هنگامی که تازه در عرصه دیجیتال مارکتینگ مشغول کار شده بودم، فکر می‌کردم باید سریعاً به موفقیت دست پیدا کنم و تک تک تغییرات کمپین‌ها را نظارت کنم. این اقدام منجر به میزان شدیدی استرس و سوءمدیریت تجربه‌های کاربران شد. به مرور از طریق آزمون و خطا، آموختم که بازدهی کمپین‌های تبلیغاتی زودگذر و موقتی هستند.

این ادعای بزرگی است. بیایید آن را با هم بررسی کنیم. بله، شما باید برای بیزینس خود اهداف مشخصی داشته باشید. این اعداد بدست آمده، قوانین ثابت و غیرقابل تغییری نیستند؛ بلکه صرفاً تخمین‌هایی هستند که بسته به پلتفرمی که بازاریابی در آن انجام می‌شود، برند شما و بخش صنعتی، متغیرند.

زمانی که شما برای بازدهی مد نظر گرفته‌اید، اهمیتی ندارد. به گزارش واحد ترجمه ایران دکونومی، اگر پایه محکمی برای کمپین تبلیغاتی خود ریخته باشید، درک مناسبی از هدف‌گذاری جمعی داشته باشید و داستان تأثیرگذاری برای مشتری روایت کنید؛ عملکرد شما در نهایت بازدهی مثبتی خواهد داشت. آشنا شدنم با این رویه، من را به بازاریابی متمرکزتر و موفق‌تر تبدیل کرد.

 

 

2- مدیریت واقع گرایانه نیاز مشتریان

هنگام شروع کارم، کاملاً به این موضوع واقف بودم که می‌توانم به مشتریان “نه” بگویم و آنها را رد کنم. اما متأسفانه، هنوز بر این باور بودم که نباید به مشتریان نه بگویم. در آن زمان فکر می‌کردم اگر آنها را رد کنم، به سراغ رقبایی خواهند رفت که به سادگی به آنها “بله” می‌گویند و آنها را می‌پذیرند.

آموختن اینکه چطور به مشتریان نه بگوییم، فقط بخشی از پروسه مدیریت نیازهای آنهاست. وبسایت‌های تیم‌ورک و لینکدین، دارای مقاله‌های مفیدی در این زمینه هستند که 5 نکته مهم از آنها را در ادامه برایتان خلاصه خواهم کرد:

  • شفافیت در روند کار
  • ارتباطات انعطاف‌پذیر
  • اهداف منطقی و قابل دسترس
  • دریافت هزینه برای اضافه‌کاری
  • دسترسی به منابع

سه مورد اول کاملاً واضح و مبرهن هستند. اما دو مورد آخر، تلنگری برای من بودند. من پیش از این هم با صراحت با مشتریان درباره قیمت‌گذاری مذاکره می‌کردم. با این حال، تعدادی از مشتریانم در لحظات آخر خواستار ایجاد تغییراتی در پروژه خود بودند و یا نیاز به تلاش بیشتری در راه‌اندازی وبسایت و کمپین تبلیغاتی خود داشتند.

هنگامی که مشتریان را درباره هزینه اضافه‌کاری‌ها مطلع کردم، و به آنها توضیح دادم که هرگونه تغییر لحظه آخری به ساعات کاری من افزوده خواهد شد و وقتی  سیستمی طراحی کردم که مشتریان در جریان روند اجرای کار خود باشند، روابط کاریم دگرگون شد و در نتیجه مدیریت کردن نیازهای مشتریان هم آسان‌تر گردید.

 

در بخش بعدی مقاله، 3 درس باقی مانده را با هم مرور خواهیم کرد.

 

منبع : Forbes

نویسنده مقاله : دنیس سینلنیکو – موسس Media Components

مترجم : مائده هاشمی

ویراستار: تارا هدایتی

لینک کوتاه :
اشتراک گذاری : Array