کمدی بلکفراید یا ماهیچ – ما نگاه!
چند سالی است که بواسطه گسترش تعامل مجازی با سایر فرهنگها بر بستر اینترنت، رویدادهایی مثل ولنتاین-هالووین و کریسمس و … بصورت جدی به بخشی از رویدادهای فرهنگی و حتی اقتصادی ما تبدیل شدهاند. اینکه بخواهیم از نظر فرهنگی به درستی یا نادرستی این دست تعاملات فرهنگی-اقتصادی بپردازیم نیازمند تبارشناسی هر کدام از این رویدادها بصورت مجزاست.
ایران دکونومی: در این مطلب قصد کردهام تا نمونه موردی بلکفرایدی را باهم بررسی کنیم که چند سالی است آذر ماه را تبدیل کرده به یکی از شلوغترین ماههای فروش برای کسب و کارهای عموما دیجیتال.
بلکفرایدی از کجا آمده و چرا سیاه و تاریخچهاش چیست را میتوانید در این لینک مطالعه کنید. اما چه شد که بلکفرایدی هر سال بیشتر از گذشته در فرهنگ عامه ما ایرانیها جا میافتد و فراگیر میشود؟ چرا مدیران بازاریابی و فروش شرکتها فکر میکنند در هر رویداد تقویمی باید برنامهای داشته باشند؟
بلکفرایدی اولین بار چند سال پیش توسط دیجیکالا در فضای دیجیتال ایران به مخاطب معرفی شد. اتفاقا جای درستی بود. فروشگاه دیجیتالی مانند دیجیکالا از این فرصت میتواند برای افزایش فروش یا خالی کردن انبارهاش از کالاهایی که کمتر فروش میروند استفاده کند. سالهای اول نقدهای زیادی به دیجیکالا وارد میشد که باید گذاشت به پای هزینه یادگیری و فرهنگسازی. هنوز هم البته نقدهایی وجود دارد که موضوع این متن نیست.
پر فروشترین دسته کالایی بلکفرایدی طبق آمارها:
- کالای دیجیتال : گوشی موبایل هوشمند – لپتاپ – تلویزیون و …
- لوازم خانگی
- پوشاک
- لوازم آرایشی و بهداشتی
حتی اگر وقت نداشته باشید که تاریخچه و فلسفه بلکفرایدی را مطالعه کنید با همین لیست کالاها متوجه خواهید شد که بلکفرایدی فرصتی است برای افزایش فروش محصولات و کالاهای پر مصرف و کاربردی. حتی شاید کالاهای پرمصرف خرده فروشیها و FMCGها را هم نتوان در این دسته بندی قرار داد که البته با بررسی رفتار کاربران و فروشگاهها، متوجه میشویم این موارد هم در سالهای اخیر در این رویداد خاص با افزایش فروش مواجه بودهاند. پس با یک نگاه کلی در گوگل میتوان به راحتی فهمید که بلک فرایدی برای چه منظور و برای چه کسب وکارها و چه گروه مخاطبی طراحی شده است.
قطعا شناخت رفتار مخاطب یکی از مهمترین دلایلی است که رویدادهای این چنینی شکل میگیرند و علاوه بر ماندگاری، فراگیر هم میشوند. برای مشتریان تخفیف و فرصت استفاده از تخفیف در یک بازه زمانی مشخص همیشه مهم بوده و هست. نه فقط شرایط اقتصادی که از نظر روانی نیز برای انسان (بعنوان مشتری محصول و خدمات شما) مهم است که علاوه بر محصولی که دریافت میکند، منفعت و سود بیشتری نیز برداشت کند.
پس بنابراین زیاد پر بیفایده نیست که مدیران بازاریابی و تبلیغات و روابط عمومی سازمانها و شرکتها، پیش از هرکاری، موضوع و تاریخچه رویدادی که برای آن کمپین طراحی میکنند را بدانند و جایگاه کاربر و رفتار مخاطب را نیز پیش از هر کاری درست مطالعه کنند و به چند سوال مهم پاسخ بدهند:
چرا بلک فرایدی؟
محصول من چه ویژگیهایی دارد؟
جایگاه برند ما در بازار؟
مخاطبان و مشتریان من چه ویژگیهایی دارند؟
هزینههای کمپین و بودجهای که برای کمپین مشخص شده چقدر است؟
باور کنیم که اگر به همین چند سوال ساده پاسخ داده شده بود، اصلا شاید خیلی از این تخفیفهای بلکفرایدی را ندیده بودیم. وقتی که شناخت درستی از محصولات و خدماتمان داشته باشیم، یک کسب و کار B2B را براحتی وارد بازی بلکفرایدی نمیکنیم. وقتی مشتریانمان را بشناسیم، براحتی و به زور تلاش نمیکنیم که با تخفیف برایش جاذبه ایجاد کنیم. وقتی کل حاشیه سود ما زیر ۱۵ درصد است، تخفیف ۴۰ درصدی یا بیشتر نمیدهیم، به شعور مخاطب توهین نمیکنیم. و هزار کار دیگری که حتما نخواهیم کرد.
وقتی به زور و صرفا برای اهداف تبلیغاتی از هر دست آویز و فرصتی استفاده کنیم، خودمان را در بازار به سخره میگیریم. امسال نیز شاهد بودیم، که تعدادی از کاربران اینترنت، با صدای بلند به برندها نقد کردهاند که قیمت محصول را ابتدا دوبرابر کردهاند بعد روی قیمت جدید، تخفیف ۷۰ درصدی دادهاند. این دست رفتارها نشان دهنده این است که ما نه بلک فرایدی را درست میشناسیم، نه کسب و کار خودمان را و نه بازار و مخاطب را.
حالا مثل همیشه ما هیچ – ما نگاه! شاید سالهای بعد کمتر شاهد هیجانزدگی باشیم و بفهمیم کاربران اینترنت و بخصوص این نسل زد، خیلی باهوشتر و پرسشگرتر از این هستند که دلسوزانه به کسب و کاری که خودش را نمیشناسد رحم کنند و تیغ نقدشان به تن کسب و کارهای کارنابلد نگیرد.