ایران دکونومی: خیلی از افرادی که دوست دارند در استارتاپ‌ها کار کنند، به این نما نگاه می‌کنند که مجبور نیستند سر ساعت ۸ تا ۹ صبح در دفتر کار حضور بزنند. از طرفی، حساب این را ندارند که با نبودن ساعت کاری نیاز است گاهی تا پاسی از شب مشغول کار باشند یا در تعطیلات، آنلاین و آنکال باشند. برخی از نیروها از این داستان با عنوان بلایای کسب‌وکارهای آنلاین یاد می‌کنند.

جالب است که در محیط‌های کاری دوستانه‌ای که همکاران در سوشال یکدیگر هستند، اغلب کار و زندگی فردی با هم قاطی می‌شود و به همین منوال مشکلات و حواشی‌ای هم ایجاد می‌شود و در نهایت این نتایج کار است که آسیب می‌بیند.

برنامه‌های رستوران، کافه، پیک‌نیک و… که مدیران و منابع انسانی برای کارکنان خود ترتیب می‌دهند، خوب است؛ اما در کنار صحبت‌های دوستانه، شوخی، نقد، وقت گذراندن و… گاهی باعث از بین رفتن مرزها بین همکاران می‌شود یا آنها را به قدری به هم نزدیک می‌کند که در ساعت‌های کاری صحبت‌های دوستانه‌شان قطع نشود. این رویدادها خوب است، نمی‌گویم متوقف شود، اما نیاز به بازبینی دارد، نیاز به برگزاری در بازه‌های زمانی مشخص، نیاز به هدفگذاری و بررسی نتایج.

در این بین، به واسطه ارتباطی که با مدیران و مدیران میانی داشتم، دیدگاه آن‌ها نیز برایم نمایان شد. مدیران سعی دارند خود را نسبت به تحولات دنیای مدیریت آپدیت کنند و ساعت کاری را خیلی مهم ندانند از طرفی، نتیجه کار تنها فاکتور مهم آن‌ها نیست و دیدن تکاپو کارکنان در ناخودآگاه آن‌ها تاثیرگذار است. اغلب میل دارند نتیجه مورد نظر را ببینند، وقتی این اتفاق نمی‌افتد، به سراغ پیگیری در اوقات غیرکاری می‌روند، کارمندان کلافه از این نوع برخورد و مدیران ناراضی از بازدهی!

مدیران میانی، مثل ضربه‌گیری بین مدیران و کارکنان عمل می‌کنند، از طرفی می‌خواهند بر کار افراد نظارت کنند و از طرفی دیگر مدیر را با نتایج مورد انتظارش راضی نگه دارند. همین می‌شود که ساعت‌های کاری را آن‌ها برای کارکنان در نظر می‌گیرند. کارکنان کار هم در ساعت کاری و هم در ساعات غیرکاری، را متحمل می‌شوند. اما این میان حق با کدام یک است؟ اصلا این مدل کار کردن، چه اثری بر بهره‌وری کارکنان خواهد گذاشت؟

فرهنگ سازمان ساعت ندارد

اولین چیزی که نیاز به تغییر دارد، فرهنگ سازمان است نه ساعت کاری! استارتاپ‌ها، مدل جدید و چابکی از کسب‌وکارها هستند، اما آنقدر متفاوت و نوپا هستند که نه از ساختارهای سنتی کسب‌وکارها دیدی داشته باشند و نه در آن چارچوب‌ها جای بگیرند. همین باعث می‌شود که نیاز به بازتعریف فرهنگ سازمانی خود پیدا کنند.

بعد از انقلاب صنعتی پنجم، ساعت کاری و روزهای کاری یکی از تحولات بزرگی است که به وجود می‌آید. قرار است خیلی از کارها توسط هوش مصنوعی انجام شود و انسان‌ها ساعت کمتری را به کار کردن اختصاص دهند و باقی اوقات را به امور شخصی و تفریحی بپردازند.

مثل خیلی جاهای دیگر که با آمدن مفاهیم جدید، بین سنت و مدرنیته گیر می‌افتیم، در فرهنگ سازمانی ساعت کار و تسک محوری و دورکاری نیز برنامه همین است. نمی‌توان هم ساعت کار را لحاظ کرد و هم KPI را ملاک قرار داد. بسته به نوع کار و حوزه فعالیت استارتاپ است که می‌توان مدل درستی برای کارکنان در نظر گرفت.

این نکته نیز نباید فراموش شود که  “بهره وری” متفاوت از “کارایی” است. بهره‌وری یعنی میزان تولید نسبت به ورودی؛ اما کارایی یعنی میزان بهینه بودن. با وجود شباهت میان این دو مفهوم، تفاوت آنها با یکدیگر این است که کارایی از میزان هدررفت و کیفیت صحبت می‌کند، در حالی که بهره وری با میزان هدررفت کاری نداشته و فقط به حجم خروجی نگاه می‌کند.

نکته آخر اینکه، در استارتاپ و کسب‌وکارهای جدیدی که بر پایه کارآفرینی شکل گرفتند، کارمند «بله قربان گو» دیگر جایی ندارد و مدیران باید به دنبال استخدام کارآفرینان درون سازمانی‌ای باشند که پس از دریافت برنامه اهداف، خودشان مسیر رسیدن به آن‌ها را با خلاقیت خود ترسیم کنند و به آن‌ها دست یابند.

لینک کوتاه :
اشتراک گذاری : Array