تست کاربردپذیری چیست؟
یکی از مواردی که استارتاپها هنگام طراحی محصولات خود باید به آن توجه کنند، نتایج تست کاربردپذیری است. در این مقاله، به بررسی این مفهوم خواهیم پرداخت.
ایران دکونومی: در طراحی محصولات دیجیتال، بحث تجربه کاربری (UX) یکی از مهمترین مواردی است که طراح محصول و استارتاپ به آن توجه میکنند. برای رسیدن به آنچه که کاربر را مجاب به استفاده از محصول میکند، نیاز به انجام تست کاربردپذیری است. حال این سوال پیش میآید که این تست چیست؟
آزمون کاربردپذیری که بهعنوان تست تجربه کاربری نیز شناخته میشود، یک روش برای سنجش میزان آسانی و کاربرپسند بودن یک محصول (وبسایت یا اپلیکیشن موبایل) است. مجموعه کوچکی از کاربران هدف، از محصول استفاده میکنند تا مشکلات مربوط به قابلیت استفاده از آن را نشان دهند. آزمون کاربردپذیری عمدتاً بر سهولت استفاده، انعطافپذیری و توانایی محصول برای رسیدن به اهداف کاربری متمرکز است. برای درک بهتر این اصطلاح با ما همراه باشید.
این تست در حقیقت، یک راه برای مشاهده درجه سختی کار از طریق آزمایش آن روی کاربران و مصرف کنندگان واقعی است. در واقع تست کاربردپذیری بهعنوان یک نوع تست نرمافزای تعریف میشود که در آن، مجموعهای کوچک از کاربران نهایی هدف سیستم نرمافزاری، از آن استفاده میکنند تا ایرادهای کاربردپذیری را نشان دهند.
تست کاربردپذیری چه اهمیتی دارد؟
از طریق آزمون کاربردپذیری میتوانید نقصهایی را از طراحی پیدا کنید که اغلب نادیده گرفته میشوند. وقتی نحوه رفتار کاربران با محصول را مشاهده میکنید، بینشهای مهمی در مورد اینکه طراحی و محصول شما چگونه کار میکند، به دست خواهید آورد. سپس، میتوانید از این بینشها برای بهبود بهتر محصول استفاده کنید. اگرچه، اهداف تست کاربردپذیری بنابر محصول متفاوت است، اما در حالت کلی این تست اهداف زیر را دنبال میکند:
- شناسایی مشکلات طراحی محصول یا خدمت
- کشف فرصت ها برای بهبود بخشیدن تجربه کاربر
- کسب اطلاعاتی درباره رفتار و عملکرد کاربر هدف
عواملی که کاربردپذیری محصول را مشخص میکنند
عوامل زیادی وجود دارد که مشخص میکند، محصول دیجیتال تا چه اندازه کاربردپذیری دارد، در ادامه به ۵ عامل مهم کاربردپذیری اشاره خواهیم کرد:
۱.آسان بودن یادگیری برای کاربر (Ease of learning): این به این معناست که آیا کاربر میتواند به سادگی عملکرد محصول را درک کند و در کمترین زمان ممکن کار کردن با آن را یاد بگیرد؟
مثلاً اگر محصول، یک اپلیکیشن در حوزه خدمات بانکی است، کاربر به راحتی بتواند بخش کارت به کارت اپلیکیشن یا پرداخت قبوض را از هم تفکیک کند و فرآیند موردنظر خود را انجام دهد.
۲.کارایی (Efficiency): آیا کاربر میتواند به سادگی و تا حد ممکن سریع از محصول برای رسیدن به هدف خود استفاده کند؟
اگر به مثال قبل برگردیم، کاربر باید بتواند در کمترین زمان ممکن، مبلغ موردنظرش را کارت به کارت کرده و یا قبض دلخواه خود را پرداخت کند.
۳.به یاد ماندنی بودن (Memorability): اگر کاربر بعد از مدتی استفاده نکردن از سایت دوباره از از آن استفاده کند؛ آیا میتواند به سرعت عملکرد آن را به خاطر بیاورد؟
مثلاً اگر پس از گذشت ۶ ماه، کاربر به این اپلیکیشن مراجعه کند و بخواهد مبلغی را کارت به کارت کند، باید بتواند به سرعت فرآیند انجام این کار را به یاد آورده و آن را انجام دهد.
۴.خطاهای تکراری (Errors Tolerance): کاربر چقدر دچار خطا میشود و بیشتر این خطاها در چه مرحلهای اتفاق میافتند؟ آیا این خطاها الگوی مشخصی دارند؟ در مواجه با این خطاها چه واکنشی نشان میدهند و چطور آن را برطرف میکنند؟ با بررسی میزان خطاها و نقطه رویدادن آنها و همچنین کشف الگو در خطاهای تکراری میتوان متوجه نقص در عملکرد محصول و پیدا کردن فرصت برای بهبود آنها شد.
۵.رضایتمندی کاربر (Engagement): کاربر تا چه اندازه از رابط کاربری، زیبایی و عملکرد محصول لذت میبرد؟ آیا نسبت به محصول حس خوبی دارد و در میان رقیبان دیگر، علاقه دارد از محصول ما استفاده کند؟
این مهمترین مواردی است که در طراحی محصولات دیجیتال باید مدنظر قرار بگیرند تا بتوانند تجربه کاربری خوبی را رقم بزنند.